روز دوشنبۀ بعد، از خواب که بیدار شد، یقین داشت که آن روز، پیشامدی که باید، روی میدهد. حس درونش مثل زنی که با سر رسیدن مهمان، تندتند دست به کار مرتب کردن اتاق میشود، در جنبوجوش بود. ایناک خودش هم عبوس و برآشفته بود. تصمیم گرفتاز رختخواب بیرون نیاید.
- از این کتاب تنها یک جلد موجود است.
از آنجایی که این کتاب قدیمی و از کتابخانههای شخصی درآمده ممکن است ورقخورده، کهنه یا گاهی با ظاهری مستعمل باشد که برای مخاطبین این دست از کتابها امری آشناست.