برای عشق به میهن جستاری است بلند در ستایش وطنپرستی جمهوریخواهانه. نویسندۀ کتاب، "مائوریتسیو ویرولی"، که خود از اساتید بنام علم سیاست در دانشگاههای آمریکاست، با تمرکز بر زبانِ این نوع وطنپرستی و بررسی تطور تاریخی آن در کشورها و نزد اندیشمندان مختلف، ملیگرایی و وطنپرستی را، بهعنوان دو قدرتمندترین نیرویی که به تاریخ جهانی شکل بخشیدهاند، از هم متمایز میسازد. دفاع نویسنده از وطنپرستی جمهوریخواهانه دفاع از یک زبان و سنت خاص است، زبان و سنتی که از گذشته تا امروز خودش را بیش از همه به آرمان آزادی و خیر مشترکِ مردمان و نهادهای سیاسی و فضایل اخلاقی پشتیبانِ آن، که همگی در قالب «جمهوری» تجسم یافته، متعهد میداند؛ این در حالی است که زبان ملیگرایی در اصل خیلی دیرتر در اروپا برای دفاع از خلوص معنوی و همگونی فرهنگی، زبانی و قومیِ ملل ساخته شد، همگونی و خلوصی که تحقق آن به نظام سیاسی جمهوری بسته نبوده، چه بسا از طرقی غیر از جمهوری دستیابتر هم باشد.
در این کتاب، عشق به میهن، یا حبّ وطن، مرادف است با عشق به آزادی و کرامت انسانی در برابر آن روحیۀ ملیگرایانهای که دوستدار افتخار، عظمت، برتریطلبی و کشورگشایی است و مستعد استقرار و تحکیم خودکامگی در جلوههای مختلف آن. در جهانی که بین گرایشهای قطبیِ جهانشهرگرایی و بومیگرایی دوشقه شده، دفاع سیاسی_اخلاقی از وطنپرستیِ جمهوریخواهانه دفاعی خاص از ارزشهایی عام و جهانشمول بوده و، بدین عنوان، شایستۀ اعتنا و احترام است.
از متن کتاب:
بر این باورم که وطنپرستی سیاسی، بهرغم آنکه بهلحاظ نظری قابل دفاع است، فاقد زبانی از آنِ خویش است؛ به نظر نمیرسد که قادر باشد صدای خودش را متفاوت با تشویقهای پرسروصدای ملیگرایانۀ معطوف به حبّ وطن، و درعینحال به همان اندازه قدرتمند، ساز کند و به گوش برساند. گفتن متقاعدکنندۀ این مطلب که میهن یعنی جمهوری و آزادی مشترک، اینکه عشق به جمهوری و آزادی مشترک نه مصداق شیدایی است و نه مصداق میلی حریصانه به تملک و تصاحب، بلکه عین شفقت و بخشندگی است، دشوار به نظر میرسد، آنقدر که میتواند از همان اول آدم را از گفتنش منصرف کند. ترکیب ویژۀ این میهن خاص، و نه میهن بهطور عام، و این عشق خاص، و نه عشق بهطور عام، چگونه میتواند بیان گردد و ابراز شود؟ شخصاً پاسخ این پرسش را نمیدانم، اما میدانم یگانه وطنپرستیای که سزاوار باز یافتن و باز پس گرفتن از گذشته است میباید آن وطنپرستیای باشد که از شفقت و جمهوری سخن میگوید: این وطنپرستی باید یک وطنپرستی آزادیگرا، یا وطنپرستیای معطوف به آزادی، باشد.