های! اون طرف شاهنومه میخوندن، شاهنومه رو به صدای بلند میخوندن، این طرف نعل داغ میکنن، نعل رو برای تو داغ میکنن، تو فریاد نکشیدی! نه زیر اون داغ، نه زیر شلاق. به قاطر بستنت، قاطر چموش بود. از تنگ نفیر تا غار کفتار روی خسوخاشاک کشیدت، اگر طناب پاره نشده بود، های _ به جاهای دور برده بودت! _ یه سال خار بود و راه، یه سال دیگهم پشت اون، تیغ بود و خار. تو بودی و خاک سرخ، خاک سرخ بود و آسمون کبود_ خورشید کوره بود، ماه نعلی برای داغ. از تنگ کبود تا غار مار نگاه تو میپیچید. های _ توی اون، اون کولی دلتنگ تو فالت چی دید؟ چی گفت؟ _ هیچی نگو پهلوون. چهار سال دیگه هم پشت اون. تو خط افق برای کوچ کرنا میزدن، دلت اونجا بود، اما خودت دور میشدی. تو خط افق برای کوچ ولوله بود، اما تو از افق جدا مونده بودی. های این جاده بود، این جای پای قافله بود، تو دیر رسیدی، قافله رفته بود. یه روز دیگه، یه وقت دیگه، کسی یادش نیست کی _ شاید یه روز شرجی بود، شاید تو سال قحطی _ باز هم تو از قافله جدا مونده بودی، اما حالا هی کردی و رفتی.
- از این کتاب تنها یک جلد موجود است.
از آنجایی که این کتاب قدیمی و از کتابخانههای شخصی درآمده ممکن است ورقخورده، کهنه یا گاهی با ظاهری مستعمل باشد که برای مخاطبین این دست از کتابها امری آشناست.