در قصۀ «مسابقه با گربۀ دمدراز» میخوانیم: «سامان» از روی درختچهها پرید و به گربۀ دمدراز گفت: «من قهرمان مسابقۀ پرش هستم». او از روی جوی آب و دیوار هم پرید. گربۀ دمدراز کش و قوسی آمد و یک دفعه بالا پرید و دیگر کسی او را ندید. یک شب که سامان به آسمان نگاه میکرد، گربه دمدراز را روی ماه دید. او دم گربه را گرفت و به آسمان رفت. بعد از آن سامان و گربۀ دمدراز در آسمان روی ستارهها و ماه مسابقۀ پرش میدادند. کتاب حاضر شمارۀ 4 از مجموعۀ «قصههای قد و نیمقد برای کودکان»، و دربرگیرندۀ 7 داستان کوتاه تخیلی برای کودکان گروه سنی «ب» است. عنوانهای داستانها عبارتاند از: چقدر قشنگ شدهای؛ امتحان کن!؛ مسابقه با گربۀ دمدراز؛ یک خانه و دو کرگدن؛ آن در را ببند؛ امیر کبوتری کوچولو؛ و چه باد مهربانی!.