شواهد به دستآمده از کشورهای گرداگرد جهان، حاکی از آن است که ترقی امنیت وجودی، انتقال به گرایشهای "انتخاب فردی" را تقویت نموده و بردباری در برابر تلفات انسانی را کاهش میدهد؛ در نتیجه افول اشتیاق به جنگ برای مملکت را با خود به ارمغان میآورد. شواهد نشان میدهند که این استحاله، طی سی سال گذشته تداوم یافته و موجب تقویت و استحکام عوامل موثر در صلح بینالمللی شده است.
یکی دیگر از محرکهای تکامل فرهنگی، معرفت تاریخیای است که یک کشور با گذشت زمان کسب میکند. جنگ جهانی دوم میراث ماندگاری برجا گذاشت: از اولین پیمایشهای موجود، تا زمان حاضر، تنها اقلیتی از شهروندان آلمانی، ژاپنی و ایتالیایی اظهار داشتهاند که تمایل خواهند داشت برای کشورشان بجنگند. بر عکس، تکوین نقشی متمایز برای نظامیگری در کشورهای اسکاندیناوی، تصور ذهنی مردم این کشورها از خدمت وظیفه را "حفاظت از صلح" قرار داده است.
این روندها برگشتپذیرند. تصرف کریمه توسط روسیه و مداخله در اوکراین شرقی، دلواپسیهای گستردهای را برانگیخت و باعث مجازات اقتصادی روسیه و فرار سرمایه از آن کشور شد. همچنین رهبران سیاسی اسکاندیناوی را بر آن داشت که ارزیابی دیگری در مورد نقش نیروهای نظامی کشورهای خود به عمل آورند. اما تا اینجا، هیچ یک از رهبران بانفوذ غرب _ و نه حتی جنگطلبان _ از اقدام نظامی علیه روسیه حمایت نکردهاند. امروز، هنجارهای "صلح طولانی" به استیلای خود ادامه میدهد.