در سال ۱۳۵۶ موزۀ هنرهای معاصر تهران، تعدادی از اشيا طلسمیام را به قرض گرفت تا از آنها برای تحقيق دربارۀ منابع «مکتب سقاخانه» استفاده کند. مکتب سقاخانه دههای پيش از آن مورد توجه عدهای از هنرمندان جوان قرار گرفته بود. اين هنرمندان آثار خود رابا الهام از خط- نوشته و تصاوير عاميانه خلق میکردند و توانسته بودند نظراتی را از داخل و خارج کشور به خود جلب کنند. اشيا طلسمی من هر چند برای اولين بار مطرح و به چاپ در میآمد، اما سخنی از چند و چون و موارد مصرف آن نشده بود. در آن زمان ايران گرماگرم «تجددگرایی» بود و به اين گونه اشيا به ديدۀ دون نگريسته میشد و اغلب مردم آنها را «مشتی طلسم و جادو» خطاب میکردند. از آن فرهنگ غنی ديگر چيزی باقی نمانده است و آن دعانويسان و رمالان را مدتهاست که جايگزين و جانشينی نيست، حال آن که آثاری از اين قوم به يادگار مانده است. اين آثار نه تنها بخش مهمی از هنرهای تصويری ايران به حساب میآيند، بلکه در پس خود آمال و آرزوهايی را نهفته دارند.