این کتاب از سه بخش و هشت فصل تشکیل شده است.
بخش اول در باب عقل پوپولیستی «بدنام کردن تودهها» نام دارد که از سه فصل «پوپولیسم: ابهامات و تناقضات»، «گوستاو لوبون: تلقین و بازنمایی تحریفشده» و «تلقین، تقلید، همسانسازی» تشکیل شده است. اما بخش دوم با نام «برساخت ‘مردم’» هم با سه فصل «’مردم’ و تولید مقالی تهیبودگی»، «دالهای شناور و ناهمگنی اجتماعی» و «پوپولیسم، بازنمایی و دمکراسی» به واکاوی مفاهیمی چون «دال شناور»، «ناهمگنی اجتماعی»، «دمکراسی» و «بازنمایی» پرداخته است. سپس نوبت بخش سوم، «گونههای پوپولیسم» میرسد که از دو فصل «حماسۀ پوپولیسم» و «موانع و محدودیتهای برساخت ‘مردم’» تشکیل شده است. «حماسۀ پوپولیسم» به موارد تاریخی میپردازد و شرایط پدیداری همسانیهای مردمی را بررسی میکند، درحالیکه در فصل هشتم محدودیتهای موجود در برساخت همسانیهای مردمی را در نظر میگیرد.
در نهایت میرسیم به بخش بیان نتایج که خود از سه زیر فصل تشکیل شده است. لاکلائو ابتدا به دو مورد از رویکردهایی میپردازد که اساساً با آنها مخالف است؛ یعنی موارد پیشنهادی اسلاوی ژیژک، و مایکل هارت و آنتونیو نِگری که این دو مبحث در دو قالب زیر فصل « ژیژک: در انتظار مریخیها» و «هارت و نِگری: خداوند عطا میکند» مطرح میشوند و سپس بهسراغ یکی از دیدگاههای نزدیکتر به نظرات خود میرود و دیدگاه ژاک رانسییر را هم در قالب زیرفصل «رانسیر: کشف مجدد مردم» بررسی میکند.
لاکلائو دربارۀ دلیل نگارش کتاب نوشته است: «پوپولیسم همواره به یک اضافۀ خطرناک ربط داده شده است که قالبهای آشکار اجتماع عقلگرا را به چالش میکشد. بنابراین تاآنجاکه من درک میکنم وظیفۀ اصلی من آن بود تا شفافیت بیشتری به منطق نهفته در پوپولیسم بخشیده، نشان دهم که پوپولیسم با آنچه بتوان آن را یک مفهوم حاشیهای قلمداد کرد فاصلۀ بسیار زیادی دارد و در نهاد هر فضای اجتماعاتی جای گرفته است.»