زنجیرۀ تغییرات با نخبگان شروع میشود نه با طبقه یا افراد. تضاد نخبگان است که تحولات را ممکن میسازد.
در اغلب مطالعات تاریخ معاصر ایران، نخبگان معمولاً به صورت منفرد دیده شدهاند نه به مثابۀ یک گروه نخبگیِ برآمده از بسترهای موجود.
همچنین، مناسبات و صورتبندی نخبگان بیشتر به تضاد منافع تقلیل یافته است در حالی که از مهمترین سویههای تضاد نخبگان در ایران معاصر، تضاد ایدئولوژیک است که در بزنگاههای تاریخی برجسته شده و مسیر آینده را تعیین کرده است.
کتاب حاضر سعی دارد با در نظر گرفتن همزمان منابع قدرت چندگانۀ نخبگان و ساختارهایی که از آن برآمدهاند، انواع گروههای نخبگیِ ایران بین دو انقلاب را شناسایی و ماهیت رابطۀ آنان را تبیین و با مقیاسه با ترکیه و ژاپن، اهمیت تضاد ایدئولوژیک در بین نخبگان ایران معاصر را روشن کند و تا حدودی مسیرهای مختلفی که این کشورها طی کردهاند را توضیح دهد.