میلیونها سال خاطره مثل سیل توی سر فورت سرازیر شد. ستارهها متولد شدند، زندگی کردند و بعد سوختند و همزمان میلیاردها گونۀ حیاتی به وجود آمدند و منقرض شدند. در برابر حضور آن پیش زاد، هیچ چیزی در زندگی فورت مهم نبود. از چشم او، عمر فورت از عمر یک حشره هم کمتر بود و تأثیرش بر جهان هم همان اندازه بیاهمیت بود.
اما علم آن جانور!
چیزهایی را میدانست که انسانها تا هزاران سال آینده هم کشف نمیکردند. احساساتش محدود به سه بعد نبودند و فورت اطلاعاتی را که از بعدهای دهم، پانزدهم و بیستم جانور میآمد، درک نمیکرد...