کتاب حاضر، رمانی فارسی است که بابیانی شیوا داستان زندگی زنی را توصیف میکند که در آستانۀ چهل سالگی قرار دارد. در این اثر مخاطب بهواسطۀ روایت راوی اولشخص و گاه سوم شخص از احساسات قهرمان اصلی داستان باخبر میشود. در داستان با زنی در ۳۹سالگیاش مواجه میشویم و همراه او چند مرحله از زندگیاش را بازخوانی میکنیم؛ گاهی از گذشته و گاهی هم از حال و از روزهایی که به چهل سالگی نزدیک میشود صحبت میکند. دورهای که اولین سالهای میانسالی را آغاز مىکند و در آن وقایع متعددی را پشت سر میگذارد. در بخشی از داستان میخوانیم: «توی اتاق، همین که یکی از آن ملحفههای سفید تمیز را میاندازد روی تختی که با فاصلۀ یک تخت از تخت نقره چسبیده به دیوار، پرستار برای عوض کردن سرُم میآید تو... عوض کردن سرم و این حرفها دیگر همهاش ادا و اطوار است».