با توجه به مرده بودن بازیگر نقش مکمل و در صورت سرتقبازی و دبه کردن سایر بازیگران، علی شمس به عنوان صاحبِ سمجِ اثر باید به شهر خوی رفته و سنگ را از روی قبر کنار زده و به اعجاز قلم فؤاد ثریا این بازیگرِ قدرندیدۀ به عافیت نرسیدۀ داغ موفقیت به دل مانده را از گور بیرون بکشد و برای بازی در این نقش راضی کند. استخوانهایش احتمالاً به خوابیدن روی شانه خو گرفته باشند ولی کار چندان هم سخت نیست. علی شمس میتواند اسکلت فؤاد ثریا را به تربت شمس تبریزی که سه کیلومتر آن ورتر از قبر وی واقع شده قسم سفت و سخت بدهد و با دستمزدی چشمگیر ولی معنوی او را برای بازی در این نقش راضی کند.
اسم اثر گزارش گمانشکن است ولی آنچه که شما در این کتاب با آن مواجه خواهید شد گمانههایی متعدد و متنوع و پیشبینیناپذیر است که همه و همه با نفس روایت کردن درگیر هستند. رمان شاد و پر از لحظات درخشان طنزآمیز شمس، در واقع روایتی است دربارۀ روایت کردن. روایتی که از فرآیند انتخاب شخصیت آغاز میشود و به جاهایی خندهدار و تعجببرانگیز میرسد.