مولف این پرسش را مطرح میسازد که، طی دورۀ تاریخی از 1920 تا 1970، کدام ایدئولوژیها و جهانبینیها در ایران پدید آمدند و میان ایدئولوژی و جهانبینیِ دوران پس از انقلاب و پیش از انقلاب چه رابطه و نسبتی وجود دارد.
جهانبینیهایی که مولف موضوع مطالعه قرار داده در متونی بیان شدهاند که نخبگانِ روشنفکر ایرانی در عصر پهلوی نوشتند – روشنفکران پیشتاز که ترجمانِ اصولیترین وجوه فکری و صور دریافت شمرده میشوند و بیشتر با آن جهانبینی که در ذاتِ مرامِ انقلاب اسلامی وجود دارد در کشاکشند.
پِدِرسُن، در چند فصل، به تحلیل داستانهایی از پنج نویسندهٔ ایرانی – جمالزاده، هدایت، چوبک، آلاحمد و گلشیری میپردازد. سپس، در فصل آخر، ضمن مرور نوشتههای چهار متفکر ایرانی و مرامپرداز ایرانی – سید جمالالدین اسدآبادی، کسروی، نصر و شریعنی – نتایج این تحلیل را در چشماندازی جمعبندی میکند.