مامان پر، داستان پسربچهای است که روزی چشم باز میکند و نشانی از مادرش نمیبیند، او رفته است، جستجوی مادر با پرسشهای ساده از پیرامونیان آغاز میشود و پاسخ ها و گفتگوها او را گامبهگام با پیچیدگیهای تازهای روبرو میکند.
پدر مرد مهربانی است که زن خود را سخت دوست دارد، سرش در کتاب و نگاهش به آیندهی رویایی دور است و دستی در جنب و جوش سیاسی پنهانی دارد و از این رو به ناچار، چندان جایی و نمودی در زندگی زن ندارد. مادر، زن جوان زیبا و زندگیدوستیست که کنج سادهی دنجی در زندگی برای خود میخواهد و بیشتر به یک راز میماند و گرهگشایی از کردوکارش چندان کار سادهای نیست به ویژه که داستان با رفتن او آغاز میشود. مرد نمیداند چه بدی به همسرش کرده است. پسر نمیداند چرا مادرش او را رها کرده و گناهش در این میانه چیست. پیرامونیان نمی دانند چرا یک زن شهر دار باید از خانهی شوهر برود.
مامان پر! داستان از هم پاشیدن پیوند زناشویی، جدایی و پیامد آن برای فرزندان است. داستان رخنهی نگرشها و کنشهای نو به زندگی آرام و یکنواخت دیرنهی آبادیاست در کناره های پایتخت.