"قصهی مرجان" یکی از سه داستان موجود در مجموعه داستان دستها را از گلویم بردار است. این داستان کوتاه به خاطر "همخوانی اندیشهها" یا "تداعیهای ذهنی" طبعاً خواننده را به یاد "مرجان" در داستان کوتاه داش آکل نوشتۀ هدایت میاندازد که در مجموعه داستان سه قطره خون آمده و نویسنده آن را در سال 1311 نوشته و بارها بازچاپ شده است. افزون بر این "قصهی مرجان" نیز خود تلمیحاتی هم به برخی افسانهها و رخدادهای تاریخی دارد که خواننده را با شبکهای از متون روایی و شخصیتهایی تاریخی و در همان حال، شبکهای از مناسبات نشانهشناختی در پهنۀ لهجه و گویش شیرازی و فرهنگ و تاریخ آن مواجه میسازد که به داستان، ابعاد زبانشناختی، اجتماعی و تاریخی دیگری میبخشد که بر غَنای اثر میافزاید و خواننده را بیشتر به درنگ وا میدارد.