تا نیمۀ کتاب گمان میکردم با داستانی بچگانه و شیرین دربارۀ پدری شیدا روبهرویم. اما سلما لاگرلوف چه غافلگیریها که برایم در چنته نداشت!... این اثر رمانی درخشان است و سلما لاگرلوف در میان ۱۱۱ نفری که نوبل [ادبیات] را بردهاند، برای من یکی از محبوبترینهاست.
باب کوربِت، استاد دانشگاه وبستر، میسوری، ۲۰۱۵
امپراتور پرتغالستان شاهکار کوچکی از سلما لاگرلوف است... اما بهخوبی چیرهدستی نویسنده را نشان میدهد. این اثر رمانی شیرین و لطیف است، با داستانی تأثیرگذار که یادآور افسانههای باستانی است. عشق یک پدر به دخترش و جنونی که فقط محصول خیال باطل عشق ابدی است، هستۀ داستان را تشکیل میدهد. خوانندگان باید با دو عینک اثر را بخوانند: عینک عشق و عینک جنون، که جداییناپذیرند و اجتنابناپذیر... جالب است که تأثیرگذارترین جملۀ کتاب مربوط به رابطۀ یان با دخترش نیست، بلکه مربوط به رابطۀ او با همسرش است، که جنون یان آن را از رابطهای سرد و دور به رابطهای نرم و شیرین تبدیل میکند:
«یان دیوانه نیست، اما خداوند پردهای جلو چشمانش کشیده تا مجبور نباشد چیزی را ببیند که طاقتش را ندارد؛ و این مایۀ شکرگزاری است.»
ایرنه لامی، نشریۀ Inkroci ، ایتالیا