گرامشی، حدود همان زمان که برنامههای درازمدتش را اعلام کرد، به خواهر کوچکترش اطمینان داد: «من واقعبینانه و با آرامش همهچیز را نظاره میکنم و اگرچه نمیتوانم به هیچ توهم کودکانهای بیندیشم، قاطعانه اعتقاد دارم که نباید در زندان بپوسم.» همین لحن کاملاً مبارزهطلبانه در بسیاری نامههای دیگر ظاهر میشود، نظیر زمانی که به همسرش میگوید: «اطمینان دارم که هرگز آدم بیفرهنگی نخواهم شد.» او به شعاری وفادار بود که از رومن رولان اقتباس و در سرصفحۀ لوردینه نوو استفاده کرده بود؛ «بدبینی عقل، خوشبینی اراده.» گرامشی، با ارزیابی خونسردانه از وضعیتش، همۀ امیدهای باطل به رهایی سریعش را رد کرده بود، اما به ضرب قدرت اراده خود را متقاعد کرده بود که به وجودی بیهوده تقلیل نخواهد یافت. در این زمینه، بد نیست که اظهارنظری را از او ذکر کنیم که در دفتر نهم خود حدود سال 1932 نوشته بود:
خوشبینی و بدبینی. باید توجه کرد که اغلب اوقات خوشبینی چیزی بیش از دفاع از کاهلی، بیمسئولیتی و عدماراده در انجام هر کاری نیست. همچنین شکلی است از سرنوشتباوری و مکانیکیانگاری. بر عواملی بیرون از اراده و فعالیت فرد تکیه میکنیم، آنها را به عرش اعلا میرسانیم و به نظر میرسد که با شوروشوقی مقدس ملتهب میشویم. و شوروشوق چیزی بیش از ستایش بتوارهها نیست. واکنشی لازم است که برای عزیمت خود متکی به عقل باشد. یگانه شوروشوق موجه شوروشوقی است که ملازم ارادۀ هوشمندانه، فعالیت هوشمندانه و به نحو بدیعی سرشار از ابتکارهای مشخصی باشد که واقعیت موجود را تغییر بدهد.