نویسنده در این رمان، داستان مردی میانسال به نام ایوب را روایت میکند که در برابر استقلالطلبی و پرخاشگری پسر جوانش به استیصال میرسد. او برای درک مجدد مفهوم مردانگی راهی سفر به جنوب و گفتوگو با مزار پدر مرحومش میشود. اتفاقات طی مسیر و گفتوگو با پدر و مردان فوتکرده، دیدگاه او را نسبت به سفر قهرمانی مرد، تازه و غنی میکند. این رمان به خواننده کمک میکند تا موانع و مواهب سفر قهرمانی مرد را در جهت بلوغ مردانگی خود به کار گیرد.