طرح وارهای از لبخند ژکوند شدهام
قطعه قطعههای
انگشت سبابهای
که میبایست اپرایی را
از قاب سپیدش
بیرون میکشید
ای کاشهای زیادی
که خوانده بودیام
سپید
سیاه
طیفی از شعری