گفتم پناه به ابروت
حدوث عاطفه در من
وقت خالی اغیار بود
وقتی که زیبایی رفته بود زیبایی بچیند تنها سه بار
گفتی چرا زمین کج است و هی گل میزنند به دروازۀ خودی
با شیخهای خلیج چه کار دارند که هی فارس میشود آبهای مواج اطراف برجالعرب
گفتم پناه به ابروت
گفتی کبوترها از آشیانهها به شیان کوچ میکنند
زمینهای هکتاری
رفتار رو به بالای زمین را و لالای آب سرازیر میشوند
گفتم پناه به ابروت