در پایان کتاب اول از مجموعۀ دنیای تخت، رینسویند جادوگر از لبۀ دنیای تخت افتاد و در فضای لایتناهی سقوط کرد. در کتاب دوم پرتوی تاریکی با داستانی تازه از رینسویند و دوگل، شخصیتهای جدید و ماجراهای هیجانانگیز دیگهای آشنا خواهید شد که بهاندازۀ کتاب اول رنگ جادو براتون لذتبخش خواهد بود.
برشی از متن کتاب:
رینسویند نمیتونه مثل رفیق گُلمون دوگل از چشمانداز لذت ببره، چون حین سقوط، زندگیش داره از جلوی چشمهاش رد میشه و جلوی میدان دیدش رو گرفته. اون تازه حالا داره میفهمه چرا اینقدر مهمه که وقتی لباس فضانوردی میپوشی، باید حواست باشه که کلاه محافظ رو یادت نره بذاری روی سرت.
اینکه چرا این دو نفر در حال سقوط کردن هستن و چرا صندوق دوگل که آخرین بار، حین تلاش برای تعقیب کردن صاحبش، روی صدها پای کوچکش راه میرفت، حالا تبدیل شده بود به یه چمدون سفریِ معمولی، داستانش مفصله. اما جواب دادن به چنین سوالاتی زمانبره و حقیقتش رو بخواید، ارزش توضیح دادن رو نداره. بهطور مثال، میگن یه بابایی توی یه مراسم مهمونی، از فیلسوف معروف لای تین پرسید: «شما چرا اینجا هستید؟» و جواب اون بندۀ خدا حدود سه سال طول کشید.