در دوردست داستان نوجوانی به نام «هاوکن» است که میکوشد همراه برادرش از گوتنبرگ سوئد راهی نیویورک شود. اما در شلوغی بندر برادرش را گم میکند و از کشتی کالیفرنیا سردرمیآورد. نه انگلیسی بلد است نه پولی در بساط دارد، اما مصمم است هر طور شده برادرش را پیدا کند. «هاوکن» پای پیاده به راه میافتد و سفری را آغاز میکند که سرشار از لحظات ناب است. سفری که به سلوکی درونی پیوند میخورد و سرانجام از هاوکن نوجوان، مردی تنها و دردمند میسازد که پناهگاه زیرزمینی خودش را به ارتباط با آدمها ترجیح میدهد…