برای اشلین مفهوم روزها و شبها و زمان دگرگون شده بود. همه چیز تصنعی و غیرواقعی به نظر میرسید. در اجرای شعر شکسپیر روی صحنۀ صومعه، صحنهای که با عجله جفتوجور کرده بودند، اشلین تمام سطور را به تمامی از بر بود و تماشاچیان نمایش هم با لطف تمام برایش کف زدند. اما در تشویقهایشان ترحم وجود داشت، چون پس از ماجرای هولناکی که از سر گذرانده بود بیرحمانه رنج میکشید. و آن ترحم را حس میکرد از وجودش آگاه بود و در اعماق ضمیر خودآگاهش تمایل داشت او را هو کنند بیآنکه بدانند چرا.