کتاب حاضر حاوی نه داستان کوتاه است که یکی از آنها "بانو " نام دارد. در این داستان دو زن در شصت و پنج سالگی و پس از گذشت سالها دوری یکدیگر را در حالی ملاقات میکنند که یکی کاملا پیر و فرتوت و دیگری خوشلباس و سرحال است . در این داستان دو دوست و همبازی که در دوران نوزادی از یک مادر شیر خوردهاند ، در سن شصت سالگی یک دیگر را ملاقات میکنند. "عصمت " زنی است که به دلیل نیاز مالی شیر دادن به "بانو" دختر خانوادهای ثروتمند را میپذیرد. این در حالی است که دخترش عفت را نیز در آن خانه بزرگ میکند. این دو کودک پس از گذراندن دوران کودکی هر یک به جانب زندگیای نامعلوم رهسپار میشوند.