امروزه تصور میشود همه همهچیز را میدانند: فقط با یک جستوجوی ساده در وب و ویکیپدیا، شهروندان عادی معتقدند که از نظر فکری با اساتید و پزشکان و دیپلماتها و تمام متخصصان برابر هستند. همۀ صداها، حتی مسخرهترینها، خواستار این هستند که به یکاندازه جدی گرفته شوند و هرگونه ادعای خلاف آن بهعنوان نخبهگرایی غیردموکراتیک رد میشود.
فناوری و افزایش سطح تحصیلات، مردم را بیش از گذشته در معرض اطلاعات قرار داده است. با این حال، این دستاورد اجتماعی باعث شکلگیری موج فزایندۀ برابریطلبی گمراهکنندهای شده که گفتوگو دربارۀ بسیاری از مسائل مهم و تخصصی را بینتیجه کرده است.
تام نیکولز در مرگ تخصص نشان میدهد که چرا صدای متخصصان بهخوبی شنیده نمیشود: ظهور اینترنت، اهمیت رضایت مشتری در آموزش عالی و تبدیل صنعت خبر به یک ماشین سرگرمی ۲۴ ساعته، از جمله دلایلی است که باعث شده بهجای تولید یک جامعۀ تحصیلکرده، ارتشی از شهروندان بداطلاع و عصبانی شکل بگیرد که دستاوردهای فکری را محکوم میکنند.
وقتی شهروندان عادی بر این باورند که هیچکس بیش از دیگری نمیداند، نهادهای دموکراتیک به پوپولیسم یا تکنوکراسی یا در بدترین حالت، ترکیبی از هر دو، گرفتار میشوند.