اندیشگانیِ آمریکا در دهۀ 1970، زمینۀ ظهور و گسترش حالوهوای کاملاً تازهای از اندیشورزیِ انتقادی فراهم شد، زمینهای که فردریک جیمسن آن را «اندیشهبازار» میخواند.
با رواج اینگونه از نقد در نیمسدهای که از آن زمان میگذرد، وجوهی چون «معنا»، «تمامیت» و «حقیقت» از سکه افتاد، و مفاهیم «تفسیر» و «تاریخ» رفتهرفته از آن اعتبار یا دلالت ایجابیِ همیشگی ساقط شد؛ تا جایی که حالا دیگر کار نقد کشیده است به شرح و تفسیرهای گوناگون دربارۀ بحران تفسیر؛ و کار دانشجویان علوم انسانی، در هرکجای جهان، شده است کلنجار رفتن با انبوهی از نظریههای مختلف ـ از نقد نو گرفته تا نقدهای اسطورهشناختی، ساختارگرا، پساساختارگرا، واسازانه، روانکاوانه، فمینیستی، و نوتاریخگرایانه ـ ضرب در زیرشاخهها و میانرشتههای منشعب از این نظریهها.
فردریک جیمسن ناخودآگاه سیاسی را برای نخستین بار به سال 1981 منتشر کرد، البته نه بهقصد مشارکت در اندیشۀ بازار نظریهورزیِ (شبه) انتقادی، بلکه اتفاقاً بهقصد ایراد فرانقدی مارکسیستی بر نقدهای موجود، در جهت برگذشتن از این نقدها. هدف جیمسن در اینجا، نظر کردن بر آشفتهبازار نقد و گشودن چشماندازی بوده است به وسعت «واپسین افق پیشاروی هرگونه خوانش و تفسیری».
دامنۀ وسیع تحلیلهای مطرح در ناخودآگاه سیاسی، بههمراه بینش انتقادی نافذ و قدرتمند نویسندهاش، خواندن این کتاب را برای علاقهمندان علوم انسانی چندان لذتبخش کرده است، و برای صاحبنظران این علوم، چندان ناگزیر، که بهرغم دامنۀ ارجاعات بسیار گسترده و دشوارخوانبودن نثرِ بهغایت پیچیدهاش، تا کنون به پرمخاطبترین زبانهای جهان برگردانده شده و وسیعاً مورد استناد قرار گرفته است.