لوییزا کلارک 26 ساله با خانواده اش زندگی می کند. او جاه طلب نیست و صلاحیت های کمی دارد و مدام از خواهر کوچکترش، کاترینا، کم می آورد.
لوییزا که در تأمین خانواده کمک می کند، شغلش را در یک کافه محلی از دست می دهد. بعد از چندین تلاش بی نتیجه، بالاخره یک موقعیت استخدامی خاص گیر می آورد: کمک برای مراقبت از ویلیام جان ترینر، یک مرد جوان موفق و ثروتمند که دو سال پیش در اثر سانحه موتورسیکلت فلج شده است. مادر ویل، کامیلا ترینر، لوییزای بی تجربه را استخدام می کند تا به زندگی ویل طراوت ببخشد. در این بین لوییزا با نیتن (پرستار مسائل پزشکی ویل) و استیون، پدر ویل، نیز ملاقات می کند.
در ابتدا بخاطر اوقات تلخی و رنجش ویل، رابطه او و لوییزا سخت است. وقتی دوست دختر سابقش، آلیسیا با بهترین دوستش، روپرت ازدواج می کند اوضاع بدتر می شود. کم کم با مراقبت های لوییزا، ویل روشن فکرتر می شود. لوییزا متوجه مچ های زخمی ویل می شود و بعدا می فهمد وقتی کامیلا درخواست او مبنی بر مرگ آسان از طریق دیگنیتاس (سازمان کمک به خودکشی ها) را رد کرده، اقدام به خودکشی کرده است. بعد از این ماجرا قرار شده ویل 6 ماه زندگی کند و بعد درباره مرگ آسان تصمیم بگیرند.
من پیش از تو، یک رمان عاشقانه است و نخستین بار در 5 ژانویه 2012 در بریتانیا چاپ شد. این رمان تقلیدی از رمان "هیچ چیز جاودانه نیست" اثر سیدنی شلدون است.