ترجمهی حاضر در زمینهی "نحوهی تعامل دین و زبان"، در فصل نخست به طرح مباحثی مقدماتی نظیر "زبان شناختی فلسفه در قرن بیستم و تاثیر آن در پیدایش چرخش زبان شناختی در دین، اختصاص یافته ضمن آن که خاستگاه یونانی زبان شناسی و فلسفهی زبان، بررسی گردیده است. نیز نویسنده، مولفههای الگوی فلسفهی یونانی را که تا عصر جدید برتفکر فلسفی حاکم بوده، بیان میکند و وجوه تغییر این مولفهها را در فلسفهی جدید، آشکار میسازد. در فصل دوم کتاب، نویسنده ابتدا رویکردهای سهگانهی سنتی در باب زبان دینی شیوهی سلبی، تک معنا و تمثیلی و سپس سایر جریانهای فکری و تاریخی موثر در بحث را تشریح میکند. در فصل سوم، چالش ناشی از نگرش پوزیتیویسم منطقی، دیدگاه راسل و ویتگنشتاین متقدم و نقش آنان در زبان دینی، محور سخن قرار گرفته است. موضوع بحث در فصل چهارم، چرخش زبانی ویتگنشتاین متاخر و نقش آن در رویکردهای قرن بیستم به زبان دینی است. نویسنده در این بخش، نگرشهای معرفتبخش و غیر معرفتبخش را تشریح میکند. وی در طرح لای ویتگنشتاین، مولفههای این دیدگاه را محور بحث قرار داده که این مولفهها عبارت است از: بازیهای زبانی، صورت حیات، غیر معرفتبخشی گزارههای دین و رای وی در باب باورهای دینی و ایمانگرایی. در فصل پنجم، از رویکردهای هرمنوتیکی در حال گسترش در اروپا دربارهی زبان و دین که شباهتهایی با تفکر ویتگنشتاین متاخر دارد بحث شده است. در فصل ششم از "استعاره"، "تمثیل" و "نماز"، همچنین از حاشیهای بودن نقش استعاره در فلسفه و دین، سخن رفته است. فصل هفتم، ناظر به الهیات روایی است. نهضت ساختارگرایی و پسا ساختارگرایی" مبحث بعدی کتاب است. در پایان نیز نویسنده، ضمن نتیجهگیری از مباحث، چشمگیرترین لازمه تحولات اخیر در زبان دینی را فهمپذیری و قابلیت انتقال آن میشمارد.