داستان «گنطره» سرگذشت دو نسل (راوی داستان و هلیل) است که زیست کشاورزی و دامداری را از دست دادهاند و سیاستهای صنعتیسازی دوره پهلوی در خوزستان زندگی حاشیهنشینانهای را در آبادان برای آنها تدارک دیده است. شرایط برای آدمهای این داستان به گونهای است که به مبارزه سیاسی رو میآورند و سالها بعد همدیگر را در مدرسه سپاهی در مییابند و برای بازگشت به دیار خود راهی نامعمول را پیش میگیرند. راوی سرانجام به دست نیروهای امنیتی بازداشت میشود و به زندان میافتد ولی پس از آزادی جهانی را در مییابد که برایش بیگانه است و همرزمانش در پی ارزشهایی دیگرند.
«گنطره» داستان گذار دو نسل از مبارزان سنتی و مدرن عرب خوزستان است و این گذار را روایت میکند؛ «گنطره» پلی است از تنه درخت برای عبور یک نفره که در زمینهای پر از نهر و جوی خوزستان کاربرد فراوان دارد و در این داستان وجهی تمثیلی از گذار سیاسی پیدا میکند.