کتاب «رزی گودنس، دخترک مهندس» از مجموعه کتاب «راهت را پیدا کن»، داستان دختری به نام رزی است که در دبستان درس میخواند و آرزو دارد مهندس شود. اما از شکستهایش ناامید میشود تا زمانی که میآموزد از هر شکست میتواند درسهایی بیاموزد و با تلاش بیشتر موفق شود.
رزی دور از چشم همه با خرت و پرتهایی که پیدا میکند وسایل و ابزاری که دوست دارد میسازد. او وسایلی که میسازد را از دید بقیه پنهان میکند. اما او پیش از این اینقدر خجالتی نبوده است و وسایل جالبی برای اطرافیاناش میساخت. اما یک بار که برای عمویش که نگهبان باغوحش است کلاهی برای راحت شدن از شر مارها میسازد، عمویش به او میخندد و از آن موقع رزی اعتماد به نفسش را از دست میدهد. روزها به همین منوال میگذرد تا اینکه یک روز عمهی بزرگ رزی به خانهشان میآید و از آرزویش برای پرواز میگوید و فکر رزی را مشغول میکند. رزی بعد از جنگیدن با بیاعتماد به نفسیاش بالاخره دست به کار میشود و یک پنیرکوپتر میسازد و آن را امتحان میکند. پنیرکوپتر چند لحظهای در هوا معلق میشود و بعد سقوط میکند. رزی این را شکستی دیگر میداند و ناامید میشود اما عمه خانم او را تشویق میکند تا دوباره تلاشهایش را از سر بگیرد. با حرفهای عمه خانم او متوجه میشود وقتی شکست میخوریم که دست از تلاش برداریم.