بخشی از کتاب- جک در رخت خواب بود ولی آن قدر به خاطر کریسمس و آمدن بابانوئل با گوزن های شمالی هیجان داشت، که نمی توانست بخوابد و زیر لحاف چمباتمه زده بود. ناگهان در اتاق جک با سروصدا باز شد. جسیکا آهسته پرسید: جک، خوابیدی؟ جک نشست، چراغ خواب کنار تختش را روشن کرد و...