رمان حاضر با موضوع اجتماعی و عاشقانه است. «شمیم» و «شادی» دو خواهر زیبا و مهربان هستند. «پیام» پسرخالة آنها به شمیم علاقمند است و چون «شمیم» به وی علاقهای ندارد، زمینة ازدواج «پیام» را با «شادی» که او را دوست دارد فراهم میکند. پس از چندی یکی از شرکای پدر «شمیم» همراه همسر و پسرش «رهام» از پاریس به تهران میآیند و در خانة آنها مهمان میشوند. بعد از مدّتی بین «رهام»و «شمیم» علاقهای ایجاد میشود و «شمیم» از وی باردار میشود. «رهام» به اتّفاق خانواده به پاریس میروند و وقتی پدر «شمیم» از بارداری وی مطلع میشود، از «رهام» میخواهد به تهران بیاید و «شمیم» را همراه خود به پاریس ببرد. «شمیم» در حالیکه از طرف خانواده طرد شده راهی پاریس میشود و پس از چند ماه فرزند او «ماهان» متولّد میشود. در این میان «رهام» بر اثر تصادف فوت میکند. «شمیم» به ایران بازمیگردد و با بیاعتنایی خانواده مواجه شده و به پاریس برمیگردد. بعد از مدّتی پدر و مادر وی فوت میکنند و نامهای از خود به جای میگذارند که رازهای غیرقابل باوری از گذشته «شمیم» در آن وجود دارد که این راز سرنوشت «ماهان» و «نیایش» دختر «شادی» را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.