رمان حاضر به سرنوشت دختری اشاره دارد که در پی از هم پاشیده شدن کانون خانوادگی، درصدد بازیافتن عناصر از دست رفتۀ زندگی خویش است. او سعی میکند که پازل درهمریختۀ زندگیاش را کنار هم قرار دهد تا به گونهای تازه آن را بسازد. اما به دلیل این که راهنمایی ندارد سرخورده میشود. او به اقتضای سنیاش به جنس مخالف گرایش مییابد، اما بازهم ناکامی، ذائقهاش را تلخ میکند. سرانجام نیز سعی میکند با ازدواج، تحت عنوان مادری که هرگز نداشته، نقش زن زندگی و مادر فرزندانش را بازی کند، اما بار دیگر دچار دردسر میشود.