یک مشکل بزرگ در رابطه با طالبان این بود که اکثر وزرا، معاونین وزرا، و شخصیتهای مهم آنان به صورت انفرادی از وضع موجود ناراضی بودند و به این نکته اذعان داشتند که بسیاری از عملکردهای رهبری طالبان نیاز به تجدیدنظر دارد. بهصورت انفرادی بسیاری از این افراد تندرو نبودند، ولی وقتی در شورا گردهم میآمدند، شخصیت دیگری مییافتند…
در شورا مصلحت ملت و کشور در قدم اول اهمیت قرار نداشت، بلکه با مطرح شدن هر مسئله در شورا، سؤال اول این بود که اگر «مشرملاصاحب» (ملاصاحب بزرگ) در این مجلس حاضر میبود، در این رابطه چگونه موقف میداشت. روح ملاعمر بر مجالس آنان حاکم بود…
صفحۀ ۹۱ کتاب
فرماندهان نظامی طالبان فقط در برابر ملامحمدعمر مسئول بودند و حتی ملامحمدربانی که اصولاً نفر دوم تحریک، بعد از ملاعمر بود نیز حق بازخواست از آنان را نداشت. فرماندهان نظامی در برابر امکانات مالیای که دریافت میداشتند، به هیچ مرجعی حساب نمیدادند. طبیعی است که کسانی که چنین قدرت و صلاحیتی را مدیون جنگ بودند، هرگز نمیخواستند صلح در افغانستان برقرار گردد و هر حرکت در جهت صلح در قدم اول با مخالفت نظامیان مواجه میشد.
صفحۀ ۹۸ کتاب
«کتاب افغانستان و پنج سال سلطۀ طالبان از وحید مژده تصویری درونی و دقیق از پنج سال حکومت طالبان ارائه داده است. مطالعۀ این کتاب نهتنها برای علاقهمندان به گذشته و آیندۀ افغانستان که برای عبرت ملتها و حکومتها در جوامع بستۀ دیگر نیز آموزنده است.»
محسن مخملباف