بادها مسیر دیگری دارند، زندگی پسر جوان عکاسی به نام “مهام کلهر” را روایت میکند.
عکاس موفقی که زندگی آرامی دارد و همیشه تلاش کرده از حواشی دوری کند و سرگرم خانواده، عکاسی و احساساتش باشد.
بیشترین دغدغهاش گرفتن عکسهای ساده، ولی خاص از زندگی مردم عادی شهرش و برگزاری نمایشگاه و رسیدگی به گالری و آتلیه است و زندگی عاطفی روی روالی هم دارد.
ولی همهچیز دست خود انسان نیست، گاهی از هر چیز که فرار کنی، ناغافل میبینی درگیرش شدی.
گاهی گردبادها آنقدر سریع در مسیر زندگیات قرار میگیرند که حتی یادت نمیآید مقصدت کجا بوده و چه زندگی بیتلاطمی پیش از آن داشتی.
مسیر کمدستانداز زندگی مهام هم در پی اصرار و عشقش به تغییر حوزۀ فعالیت و استخدامش در دفتر نشریهای و آشناییاش با مردی که برای تهیۀ گزارشهای پرخطر و جنجالی از هیچچیز ابایی ندارد، دستخوش تغییر میشود. ارتکاب اشتباهی که آرامش زندگیاش را برباد میدهد و مشکلات و چالشهای سختی پیشرویش میگذارد.
آیا ارتکاب هر اشتباهی قابلجبران است؟ آیا مهام میتواند زندگی بههمریختهاش را سروسامان بدهد؟ آیا آرامشی که همیشه تلاش داشته حفظش کند به زندگی خودش و اطرافیانش برمیگردد؟
خودکار رو از رو میز برمیدارم و کلمهها رو به جمله تبدیل میکنم.
جنگ باهاش.
جنگ برای به دست آوردنش.
جنگ برای راضی کردنش، برای نرم کردنش.
جنگیدن برای اون چیزی که حقمه.
بجنگیم برای به دست آوردنش.
میجنگیم با خودش برای داشتنش.
میجنگم برای راضی کردنش.
جنگ برای داشتن.
جنگ برای آرامش داشتن.
جنگ برای…
جنگ برای عاشق کردنش.