«اما خود آدریان به این آرامی نرفت. به سرعت تمام رفت. بود، بعد نبود. ماجرا به هفتههای پیش برمیگردد، حتی یک ماه، یک ماه و نیم پیش. ملتفتید که اینجور مواقع زمان غریب میگذرد. سر بلند میکنی و فکر میکنی، مگر همین یک سال پیش نبود که ازدواج کردم؟ نه، پنج سال پیش بود. مگر همین چند وقت پیش نبود که در خیابان آرابلا راه میرفتم و همین که پرندهای روی یکی از این درختچههای توری نشست، گلهای سفیدش روی سرم ریخت نه، مال دهههای قبل است، خاطرۀ دوران کودکی که بیدلیل نزدیکترش میدانی. خب، اخیراً نرفته بودم گوآم؟ تو اصلاً گوآم نرفتی، شاید خوابش را دیدی؟ نه، نه، من دیگر خواب نمیبینم. خب، مگر همین دیروز نبود، همین دیروز، مگر نبود؟ بهم گفتهاند اسمش سوگواری است، تا صاحب عزا یادش بماند باید از تخت بیرون بیاید.»
کاترین لیسی (1985- ) راوی تنهایی انسانهایی بیهویت است که هر کدام به نحوی در تنگنای استیصال و درماندگی افتادهاند و سرگردانْ دچار روزمرگیِ دغدغههایی شخصی شدهاند. مجلۀ ادبی گرانتا در سال ۲۰۱۷ لیسی را جزو برترین رماننویسان جوان آمریکا معرفی کرد.