داستان این کتاب به زمان جنگ جهانی دوم باز میگردد و بر مبنای واقعیت است. گاسی گریموند در این زمان یعنی سال ۱۹۴۰ همراه خانوادهاش در لندن زندگی میکند. چند روز پیش یعنی نهم سپتامبر آلمانیها بمباران لندن را آغاز کردهاند. آنها اول به مردم عادی کاری نداشتند اما حالا مردم عادی را هم در لندن و لیورپول و شهرهای دیگر هدف قرار میدهند. بمبها ساختمانهای اداری، مدارس، شهربازیها، کلیساها و خانهها را با خاک یکسان میکنند ؛ خانهها! جان شهروندان عادی، کسانی مثل گاسی، خواهرها و برادرهایش در خطر است . خانوادهٔ گریموند سه شب پیاپی تا صبح در زیرزمین میمانند.
خانواده بعد از اتمام بمباران از پناهگاه خارج میشوند و میبینند همهچیز نابود شده است پس آماده میشوند تا بچهها را از طریق موسسهای دولتی به نام اسکان کودکان در خارج از کشور به جای امنی بفرستند. کودکان واجد شرایط کسانی بودند که بین پنج تا پانزده سال سن داشتند. این بار نود بچه اعزام میشدند. آنها باید به بندر لیورپول بروند تا از آنجا عازم شوند....اما چه چیزی در انتظار این کودکان است. برای گاسی و خواهر و برادرانش چه اتفاقی میافتد. آیا میتوانند جان سالم از جنگ خانمانسوز به در ببرند؟