ناصر تقوایی همواره غریبه ای محترم محسوب می شد که باید ته صف می ایستاد و ممکن بود هرگز نوبتش نرسد . پس دیگر ته صف طویلی که او را از سینما دور میکرد نایستاد . از صف بیرون زد و تصمیم گرفت فیلم نسازد و عکس بگیرد . نمایشگاه غالباً خلوت عکسهای درخشانش تجسمی دقیق از وضعیت و روحیهی او به حساب می آمد ؛ نظمی گرفتارآمده در بینظمی پیرامون ، و تصاویر ثابت و قدرتمندی که میکوشید جای خالی قابهای متحرک و منحصربه فرد او را پر کند . اعتبار ناصر تقوایی به نحوی شهودی و خودانگیخته در آثارش ریشه دارد . استعداد او در بهترین سالهای شکوفایی هنریاش برانگیخته و بیشتر عمرش در نبرد با سانسور و سرمایه سالاری و کج فهمی سپری شده ، و ستایشهای گاه به گاه و دیرهنگام از او نیز به بزرگداشت سالهای فیلم نساختنش تغییر ماهیت داده است . در بررسی همه جانبهی آثار تقوایی کوشیدیم به همان جزئیاتی اشاره کنیم که خود او با نظمی خاص در کارش گنجانده است . میزانسن همواره برای او بیش از مضمون اهمیت داشته و از هرگونه تحمیل بازمایه های تألیفی به فیلم هایش پرهیز کرده ، و به همین دلیل مؤلفی حقیقی باقی مانده است.