کتاب روانشناسی در کار و سازمانها تالیف کلود لوموان، بینشهای گوناگونی که میتواند منابع انسانی را به نحو بهتری در سازمانها هدایت کند، مطرح میکند.
روانشناسی در کار و سازمانها (Industrial and organizational psychology) تنها به خود کار توجه ندارد بلکه به تمامی ادراکات و تأثیرات متقابل وابسته به فعالیتهای انجام شده افراد در محدوده کاری میپردازد و همین طور سازمانهایی را که افراد در آن اشتغال دارند در نظر میگیرد. بنابراین فقط فرد و روش کاری فرد را به صورت جدا بررسی نمیکند، بلکه رفتار فرد را در داخل سیستمی که او تأثیرگذار است در نظر میگیرد.
تأثیرات متقابل فرد و سازمان را میتوان از چند زاویه مختلف بررسی کرد که مهمترین آن فرد در مقابل سیستم و سازمان است که به عنوان نتایج حاصل از مداخله فرد در سازمان در نظر گرفته میشود. بنابراین در این دیدگاه فرد در وضعیتی قرار دارد که میتواند این وضعیت را حفظ کرده و یا نپذیرد و یا آن را با خود سازگار سازد.
در این منطق، منابع انسانی به یک نیروی تولید یا منبع انرژی تبدیل نمیشود، بلکه منابع انسانی خود را به صورت تقدیر از انسان باهمت و قابل احترام که قادر به شکوفایی و از خودگذشتگی برای رسیدن به اهداف است نشان میدهد. بدین منظور روانشناسی منابع انسانی سعی بر این ندارد که افراد، کار بیشتری انجام دهند، بلکه به دنبال شرایط رشد انسانی در فعالیت کاری و سازمان میباشد تا پیشرفت فنی و انسانی را با هم گردآورد، نه این که آنها را در مقابل هم قرار دهد.
کار در جایگاهی است که هم در آن اجبار و فشار وجود دارد و هم باعث پیشرفت فرد در یک سیستم سازمانی و ارتباطی با دیگران میگردد، این دوگانگی باعث میشود که روانشناس، جایگاه فرد در روشهای مداخله و مشاهده را بیشتر مرور کرده و تجدید نظر کند.
کتاب روانشناسی در کار و سازمانها، میتواند راهنمایی برای دانشجویان رشته روانشناسی صنعتی و سازمانی، مدیریت، همچنین اساتید و مدیران منابع انسانی باشد.
کلود لوموان (claude lemoine)، نویسنده این کتاب، استاد روانشناسی دانشگاه لیل ІІІ (آزمایشگاه روانشناسی تعاملی و شناختها در سازمانها P.S.I.C.O) میباشد. وی همچنین مسئول کارشناسی ارشد روانشناسی کار در دانشگاه لیل ІІІ و رئیس انجمن بینالمللی روانشناسی کار به زبان فرانسه (A.I.P.T.L.F) است.
در بخشی از کتاب روانشناسی در کار و سازمانها میخوانیم:
روانشناسی به عنوان یک علم و کاربرد آن در کار و سازمانها روی اشخاص، فعالیت، رفتار و بازنماییهای ذهنی آنها در رابطه با کار متمرکز است.
نامگذاری کلاسیک کار و سازمانها این قلمرو را به بخشی از فعالیت و به روابط بین فرد و محیط کار او که سازمانهاست محدود میکند.
این رویکرد از رویکردهای مدیریت و جامعهشناسی مجزا میشود، به معنایی که ابتدا به نحوه کار سیستم سازمان به خودی خود نمیپردازد، بلکه به افرادی که آن را تشکیل میدهند و در این چارچوب تحول مییابند میپردازد.
جایگاه سازمانی روانشناس هم در کنار شاغلین و هم بیرون از سازمان در کنار افراد جویای کار میباشد. روانشناس به دنبال چگونگی روابط افراد با خودشان و دیگران میباشد تا برای بهبود رابطههای اجتماعی مداخله و اقدام نماید. این موضوع که افراد در محیط کار چه احساسی دارند، برای روانشناس بسیار مهم است تا از بروز درگیری و مشکل در محیط کاری جلوگیری کند.
در ساختار جوامع امروزی برای افرادی که جویای شغل هستند و به دنبال یک حامی و معرف برای تشریح و توصیف مزایا، امکانات و صلاحیتهای خود میباشند، نیاز به روانشناس احساس میگردد. این موضوع میتواند با ارائه راهکارها به صورت یک مبحث تحقیقی بررسی شود.
مسائل مطرح شده در سازمان بستگی به پیشامدهای روزمره در آن دارد و همین مسائل است که موضوع تحقیق را به وجود میآورد. با حل و فصل این مسائل راهکارهای تازه و کارآمدتری پدیدار میگردد که در وضعیتهای پیچیده سازمانی مورد استفاده قرار میگیرد.
با توجه به مسائل فوق ملاحظه میشود که جدایی و تفکیک بین مداخله تخصصی روانشناس در سازمان و روش تحقیق کاملاً روشن نیست. به هر روی، در هر دو موضوع در شروع کار باید پرسشهای مطرح شده را تجزیه و تحلیل کرد و سود و زیان و به اصطلاح برد و باخت سازمان را مشخص نمود.