در اروپا در پایان سده ی 19 میلادی و اوایل سده ی 20 مکتبی به نام نمادگرایی یا سمبولیسم پدید آمد. نویسندگان و نقاشان این مکتب از این واقعیت که هنر فقط می تواند پدیده های علمی را با توضیحات فیزیولوژیکی به عنوان واکنشی در برابر رئالیسم و طبیعت گرایی توصیف کند، بیزار بودند. آنها مفاهیم عمیقی را در هنر خود، مبانی جهان و به عبارت دیگر کشف روح جهان جستجو کردند، اما این افکار را آشکارا بیان نمی کردند، در عوض اندیشه را فشرده و کدگذاری کردند به یک نماد یا نشانه. آنها سناریو و فضایی را ایجاد کردند که از یک ساختار زبانی جدید برای انتقال ایده های عمیق یا درونی انسان استفاده کرد.
در این میان "موریس مترلینک" به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نمایشنامه نویسان سمبولیست شناخته می شود. آثار "موریس مترلینک" با این واقعیت متمایز می شوند که او با یک داستان ساده و طراحی یک محیط ظاهرا عادی، مفاهیم ژرف و معانی عظیم را آنقدر ناگهانی ارائه می دهد که ذهن و روح خواننده تحت تأثیر قرار می گیرد. مرگ ، زمان و تولد نمونه هایی از این مفاهیم هستند.
در نمایش نامه ی "کوران" به قلم "موریس مترلینک"، قدرت درک از "کوران" گرفته شده و آن ها از دیگر حس های خود نیز استفاده نمی کنند؛ در واقع اگر پیشوای مذهبی نباشد، آن ها قادر نیستند قدم از قدم بردارند و این ناتوانی در درک محیط، آن ها را به ملعبه ی زمان تبدیل کرده است. حال، کشیشی سالخورده تصمیم گرفته آن ها را به جنگل ببرد تا صداهای خارج کلیسا را نیز بشنوند. وقتی کشیش برای آوردن آب، "کوران" را ترک می کند، آن ها بدون هیچ حرکت و جنبشی، همانجا منتظر او می نشینند. کشیش که نمی خواسته آن ها بدون کمترین شناختی از محیط، نهایتا در رختخواب های خود تلف شوند، همانجا کنار آن ایستاده به یک خواب ابدی می رود و آن ها ساعت ها بعد متوجه ی این موضوع می شوند.