مقصود روشنگری دستیابی به حقیقت از طریق شفافیت و همچنین دستیابی به آزادی و استقلال است. اصطلاح روشنگری در اصل بیانگر عملی عقلانی است که به عنوان «روشنگری قوه فاهمه» میبایست به روشن شدن تصورات و رفع عدم آگاهی و «بی خردی» منجر شود مفهوم خردگرایانه از روشنگری؛ اما روشنگری بیانگر یک کنش رهایی بخش نیز است که برای نمونه به عنوان خروج از نابالغی خودخواسته میبایست به رهایی از هر نوع قید و بندی منجر شود مفهوم رهایی بخش از روشنگری.
بر این اساس جنبشی تاریخی که کم و بیش به صورت برنامه دار یک چنین اهدافی را به معنای سیستماتیک کلمه دنبال میکرد، نیز در معنای تاریخی کلمه روشنگری نامیده میشود؛ و از آنجایی که روشنگری به طور عمده در قرن هجدهم میلادی روی داده است، این قرن با عدم قطعیت زمانی خاص «عصر روشنگری» نامیده میشود.سیاست آن گونه که روشنگری به آن مینگریست، با بیخردی، فقدان آزادی و «بی اخلاقی» توصیف و مشخص میشد. «حکومت سلطنتی» که از دوران بسیار قدیم یک حالت سیاسی طبیعی به شمار میرفت