جرج ساندرز به گفتهی خودش نسبتا دیر وارد میدان شد و ناچار بود پیش از دستیابی به صدای ویژهی خود، بر عقدهی کهتری شدید خود چیره شود. او در رشتهی فیزیک زمین درس خوانده و در دههی 20 زندگیاش مدتی در میدانهای نفتی سوماترا کار کرده است. میشود تصور کرد که اینگونه تجربهی زیستی او را به نوشتن برانگیخته است. به گفتهی خودش، دشواری کار در مرجعیت و اصالت بود؛ او در آن هنگام آنقدر کتاب نخوانده بود که احساس کند حق دارد در جهان نویسندگی مشارکت کند یا احساس کند که مشارکت در این جهان او را بهسوی کدام معنای اصطلاح نویسندگی خواهد برد. به قول خودش، «اگر چیزی نخوانده باشید صدایی هم نخواهید داشت. نداشتن صدا تجربه را حذف میکند. این همه تجربه داشتم ولی انگار نداشتم.»