در دورانی که عـراق در اشغال نیروهای آمریکایی است، دانشجویی عــراقی در آمریـکا درگیــر تناقضهایی میشــود که از سیـاســـت بینالملل به زندگی شخصی و روابـط عاشقانهاش نیز سرایت میکنند و در این میان با جوانی آشنا میشود که در حال نوشتن کتابی عجیب است؛ کتابی به نام فهرس.
روایت پرشور و مدرن و تکنیکهای سنان اَنطون درهمآمیختگی جهانهای متفاوت و متناقض را چنان به تصویر کشیده است که هر صفحه از کتاب، پرسشی عمیق و بنیادین در ذهن مخاطب ایجاد میکند.
زمان حفــرهٔ سیـاهی است؛ حفــرهای که چیــزها در آن سقـوط میکنند و محو میشوند. حتی آغاز همهٔ این هستی، بر اساس یکی از نظریهها، یک انفجار بود. و هستی چیزی نیست جز تکهپارههایی. و ما آثار و تبعاتش را زندگی میکنیم. و من این دقیقه را از حفرهی سیاه بیرون میکشم. اما چرا؟ هستند کسانی که مینویسند تا حال و آینده را تغییر دهند. من اما رؤیای تغییر گذشته را دارم. این منطق من است و منطق فهرسم.