ساعت 9:59 صبح روز پنجشنبه، جودی یک اردک کشید. روی چکمه ها دکمه های نقره ای گذاشت: یک... دو... آخرین دکمه را که می خواست بکشد، خودکارش روی هوا درنگ کرد. درست در همین لحظه، برادر کوچکش، جاناتان، آرام از جایش پاشد و اولین قدمش را برداشت...