این کتاب مجموعهای است از 12داستان کوتاه که نخستین آن "مثل همیشه" نام دارد .در این داستان مردی که صبح زود از خواب برخاسته با هر کس از نزدیکان خود که روبهرو میشود، او را به جای نمیآورند .در پایان این داستان آمده است" :خودش را در آینه خوب ورنداز کرد .خودش بود، رفت آلبوم عکسهایش را نگاه کرد .یک عکس آورد گرفت جلوی آینه و با خودش مقایسه کرد .یکی بود .فکر کرد بگیرد بخوابد بهتر است .شاید دوباره بیدار شد همه چیز درست شده باشد .