باغ مخفی داستان دخترکی است به نام مری. مری را هیچ کس نمی خواست و دوست نداشت. بعد از مرگ والدین و دایه اش، او را از هند به انگلستان آوردند تا در خانۀ عمویش زندگی کند؛ خانه ای غمگین و ساکت. روزی هنگام پرسه زدن در باغ، به دیوارهای بلندی برمی خورد که گویی هیچ راهی برای ورود به آنجا نیست. کسی به باغ پشت دیوارها دسترسی ندارد، امّا اینکه مری چگونه می تواند داخل باغ اسرارآمیز شود و چه اتفاقی برایش می افتد، نوعی تردستی یا جادو یا شاید معجزه است. معجزه ای که هنوز هم دارد اتفاق می افتد. سال ها از نوشتن این کتاب می گذرد. کودکانی که آن را خوانده اند شاید دیگر مادربزرگ و پدربزرگ شده اند، اما این داستان معجزه هرگز تمام نشده است. مراقب این کتاب باشید! شاید حتی وقتی بزرگ تر شدید، دوباره از خواندنش لذّت ببرید ... .