سرنوشت هر قوم و هر کشور در ارتباط بسیار تنگاتنگی است که این مردمان با دنیای اطراف خود دارند و یکی از عوامل تعیینکننده سرنوشت هر کشور سیاست و دیپلماسی آن کشور با دیگر کشورهای دنیا هستند. شاید در ابتدای تاریخ و اولین دولتها دیپلماسی، سیاست و قراردادها اهمیت جنگ را هرگز نداشت ولی در زمانی که تعداد کشورها و ارتباطات بین آنها توسعه بیشتری پیدا کرد اهمیت این ارتباط بیشتر و بیشتر شد و در دنیای متمدن امروز با کاهش تعداد جنگها و کم شدن لشکرکشیها برای کشورگشایی روابط و تعامل کشورها رنگ و روی سیاست و دیپلماسی گرفت.
شاهان قاجار ارتباط با کشورهای دیگر حتی همسایگان را ابداً نه جدی میگرفتند و نه اهمیت میدادند و خوانشی بسیار بدوی از ارتباط با کشورهای دیگر داشتند و این روابط در چهارچوب جنگها و کشورگشایی جای میگرفت و اگر قراردادیهایی در طول سلطنت قاجارها بسته هم میشد در شرایط جنگ بود و برای برقراری صلح بود و قراردادهای اقتصادی نیز در زمان خالی شدن خزانه و یا با اسرار دول غربی بسته میشد و در باریان و جامعه در نسبت با این قراردادها به دو گروه کاملاً مخالف و کاملاً موافق تقسیم میشدند.
ولی این قراردادها پس از جنگ با شکست ایران و برای برقراری صلح منعقد میشد نه برای مردم و نه برای هیئت حاکمه اهمیت پیروزی در جنگ را نداشت مفاد و بندهای قراردادهای مربوط به صلح یا مبادلات اقتصادی از نظر درباریان و مردم اهمیت زیادی نداشت. برای مثال ما درزمان معاهده گلستان دولت و درباریان سرخورده با بیاهمیت دانستن این معاهده در عمل بندهای نامشخص و مبهم این قرارداد به امضا رسید که مرزهای قانونی کاملاً مشخص نشده بود و این یکی از علل آغاز جنگ در سالهای دیگر بود. این کتاب به مهمترین و اصلیترین قراردادهای دوران قاجار میپردازد.