هرمنوتیک ابتدا به مجموعه قواعد تفسیر متن مقدّس میپرداخت، ولی طولی نکشید که قدم به حوزه فلسفی نهاد، تا آنجا که در اواخر قرن بیستم، بحث غالب فلسفه غرب گردید. شناخت دورههای هرمنوتیکی و تفاوت نحلههای متعدد هرمنوتیکی کمک زیادی به فهم مقصود طرّاحان آن میکند. هرمنوتیک فلسفی در این میان، در پی چارهجویی برای تأسیس فلسفهای ناظر به ساختار هستیشناختی فهم، ابتدا توسط هایدگر و سپس توسط گادامر، طرّاحی گردید. این مقاله با بررسی نحلههای هرمنوتیکی، به معرفی تفصیلی هرمنوتیک فلسفی و در انتها، به نقد آن پرداخته است.