کتاب جهنم مقدس اثر برهان شاوی نشر گل آذین
آدم دستش را گرفت، به صورت زیبایش نگاه کرد و با تعمق و آرامش گفت:
«این را بدان که من همیشه تو را دوست داشته ام و هیچ دختر دیگری را در دلم جای نداده ام. حتی وقتی که به تو شلیک کردم، یقین داشتم که دوستت دارم.»
اشک در چشمان مادام حلقه زد. بعد از چند لحظه با کرشمه ای گفت: «و آن دختر بلوند؟»
– او زن من است؛ ولی تو عشق منی و حتی بیشتر…
این رمان روایتگر بخشی از تجربه ی دوران سربازی نویسنده در کوردستان عراق است؛ دورانی که در منطقه ی سیدصادق، واقع در دوراهی مسیر سلیمانیه، حلبچه و پنجوین، سپری شد