ماه افتاده بر زمین بی سر، میرود عشق سوی او با سر / راز این نخلهای بی سر را، سروهای رشید میفهمند
رفت مانند ماضی ساده، خسته از های و هوی استمرار / معنی تلخ برنگشتن را، فعلهای بعید میفهمند ...