کتاب حاضر، رمانی از نویسنده معروف، «ژول ورن» است که با زبانی ساده و روان و جزئیات مناسب و جذّاب نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: ««آرتور لمپرور» (بلموندو)، مرد ثروتمند و افسردهای است که بارها دست به خودکشی زده است. او تصمیم میگیرد همراه نامزدش، «آلیس» (لاگرانژ)، مادر او، «سوزی» (پاکوم) و مشاور چینی «آقای گو» (اینکی جینوف) با کشتی تفریحیاش دور دنیا را بگردد. «آرتور» پس از آشنایی با رقاصهای بهنام الکساندرین (آندرس) در هنگکنگ تصمیم میگیرد تا از زندگی لذّت ببرد. «آرتور» به «آقای گو» مشکوک میشود و وقتی میفهمد که او به تبّت رفته، به دنبال او میرود. وقتی به هنگکنگ برمیگردد متوجه میشود که ورشکسته شده است. ضمن اینکه آقای گو نیز اصلاً به تبت نرفته و قصد کشتن او را نداشته است. او متوجّه میشود که این مادر نامزدش است که نقشه از بین بردن و تصاحب اموال او را کشیده است. «آرتور» درگیر یک سری ماجراهای تعقیب و گریز میشود. در این ماجرا دو محافظ بیمه نیز مجبورند از جانش محافظت کنند. اگر «آرتور» کشته شود، بیمه مجبور به پرداخت پول زیادی است.»